به گزارش حیات،در سالهای اخیر، برخی کارشناسان و تحلیلگران در ایران، کشورهای حاشیه خیلج فارس همچون قطر را به عنوان الگویی موفق برای توسعه اقتصادی و دیپلماتیک معرفی کردهاند. استدلالها این بود که روابط نزدیک قطر با ایالات متحده – از جمله میزبانی پایگاه نظامی العدید، یکی از بزرگترین پایگاههای آمریکا در غرب آسیا – نه تنها به پیشرفت اقتصادی این کشور کوچک خلیج فارس کمک کرده، بلکه امنیت و ثبات آن را نیز تضمین کرده است.
به عقیده این کارشناسان، ایران میتواند با اتخاذ الگویی مشابه، با تقویت روابط اقتصادی و دیپلماتیک با غرب و خصوصا آمریکا، از مدل کشورهای همچون قطر بهره برداری کند و به پیشرفتی مشابه دست یابد، بدون اینکه نگران تهدیدهای خارجی باشد.
این دیدگاه، بر پایه فرضیهای بنا شده بود که ارتباط با آمریکا، سپر محافظی در برابر تهدیدات احتمالی همچون رژیم صهیونیستی ایجاد میکند و روابط اقتصادی با غرب، کلید خروج از انزوا و دستیابی به امنیت پایدار است. اما رویدادهای اخیر، این الگو را به چالش کشیده و نشان میدهد که چنین اعتمادی، شکننده و حتی توهمی است.
در ۹ سپتامبر ۲۰۲۵ (۱۸ شهریور ۱۴۰۴)، اسرائیل با شلیک موشکهای هوایی به قلب پایتخت قطر، دوحه، حملهای بیسابقه را انجام داد. این حمله، که توسط ارتش اسرائیل به عنوان "عملیات هدفمند" علیه رهبران ارشد حماس توجیه شد، ساختمانهای مسکونی در مناطق مختلف دوحه را هدف قرار داد و منجر به کشته شدن حداقل شش نفر، از جمله یک نیروی امنیتی قطری و تعدادی از اعضای مرتبط با حماس، گردید.
حماس اعلام کرد که رهبران اصلیاش، از جمله خلیل الحیه، جان سالم به در بردند، اما این اقدام نه تنها حاکمیت قطر را نقض کرد، بلکه در حالی رخ داد که قطر به عنوان میانجی اصلی مذاکرات آتشبس غزه، میزبان هیئتهای حماس و در حال رایزنی با آمریکا بود.
آنچه این حمله را بیشتر تأملبرانگیز میکند، هماهنگی ضمنی یا حداقل عدم مداخله مؤثر آمریکا است. گزارشها حاکی از آن است که رژیم صهیونیستی بدون اطلاع قبلی قطر یا حتی هشدار جدی به واشنگتن عمل کرد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پس از حمله در اظهاراتی، آن را "تصمیمی اسرائیلی" خواند و گفت که ایالات متحده "دیر مطلع شد" و نتوانست مداخله کند. سخنگوی کاخ سفید نیز، بدون محکومیت صریح، تنها گفت که این اقدام "به اهداف آمریکا و اسرائیل کمک نمیکند".
این واکنشها، نشاندهنده ناتوانی یا عدم تمایل آمریکا به حفاظت از کشورهای عربی در برابر منافع رژیم صهیونیستی است. قطر، که میلیاردها دلار سرمایهگذاری در اقتصاد آمریکا دارد و میزبان هزاران نیروی نظامی آمریکایی است، انتظار داشت که روابطش با واشنگتن، سپری در برابر چنین تجاوزی باشد، اما واقعیت تلختر بود: آمریکا نتوانست یا به صورت دقیق تر، نخواست جلوی نتانیاهو را بگیرد.
بعد دوم ماجرا، واکنش قطر پس از حمله نظامی رژیم صهیونیستی به پایتخت این کشور است که مربوط به واکنش متقابل است، مسئلهای که بیش از پیش الگوی امنیتسازی از طریق اتحاد با آمریکا را زیر سوال میبرد.
ناتوانی قطر در پاسخ نظامی یا دیپلماتیک فوری به رژیم صهیونیستی، این الگو را بیش از پیش زیر سؤال میبرد. نخستوزیر قطر، شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، حمله را "تروریسم دولتی" خواند و اعلام کرد که قطر حق پاسخ را برای خود محفوظ میدارد، اما تاکنون، واکنشها به اجلاسهای اضطراری محدود شده است.
در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵، سران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه گرد هم آمدند تا پاسخی جمعی تدوین کنند، اما این اجلاس بیشتر نمادین به نظر میرسد تا عملی. کشورهای خلیج فارس مانند عربستان و امارات، که خود روابط نزدیکی با آمریکا و اسرائیل دارند، محتاطانه عمل کردهاند و گزینههای محدودی مانند تحریمهای اقتصادی یا قطع همکاریهای امنیتی پیش رویشان است.
این وضعیت، اعتماد خلیج فارس به "حمایت آمریکایی" را خدشهدار کرده و رهبران عرب را وادار به بازنگری در سیاستهایشان ساخته است.
اما برای ایران و برخی از نظریه پردازان طرفدار توسعه از طریق رابطه با کشورهای غربی، این رویداد درس روشنی است: الگوی قطر، که بر پایه روابط اقتصادی با غرب و میزبانی پایگاههای آمریکایی بنا شده، تضمینی برای امنیت نیست. رژیم صهیونیستی، با حمایت ضمنی آمریکا، نشان داد که میتواند به راحتی به خاک کشورهای متحد واشنگتن تجاوز کند، بدون اینکه عواقب جدیای برای آن در پی داشته باشد، هماننند حملات کوبنده ایران به سرزمینهای اشغالی.
برخی از کارشناسان ایرانی که الگوی توسعه از طریق ارتباط با آمریکا را تبلیغ میکردند، اکنون باید توضیح دهند چرا "پیشرفت و امنیت" وعدهدادهشده، در برابر واقعیتهای غرب آسیا آسیبپذیر است. ایران، با تکیه بر خودکفایی و راهبردهای منطقهای مستقل، میتواند از این تجربه برای تقویت سیاست خارجی مقاومتی خود بهره ببرد، نه اینکه به الگوهایی تکیه کند که در آزمون واقعی شکست خوردهاند.
منبع؛ مشرق
نظر شما